سالها تجربه در فضای مذاکرات ایران، چه در حوزه کسبوکار و چه در روابط سازمانی، یک الگوی تکراری را آشکار کرده است: بسیاری از مذاکرهکنندگان در میانه راه به نقطهای میرسند که دیگر برای دستیابی به دستاوردهای تازه نمیجنگند، بلکه تنها برای حفظ داشتههای فعلی تلاش میکنند. درست همین لحظه است که عقلانیت کنار میرود و احساسات زمام تصمیمگیری را به دست میگیرند. این پدیده محدود به ایران نیست؛ روانشناسان رفتاری از جمله دنیل کانمن و آموس تورسکی در نظریهٔ مشهور چشمانداز (Prospect Theory) نشان دادهاند که انسانها «ضرر» را بهطور متوسط ۲.۵ برابر شدیدتر از «سود» تجربه میکنند (Kahneman & Tversky, 1979). به زبان ساده، از دست دادن یک میلیون تومان دردناکتر از لذتِ بهدستآوردن دو و نیم میلیون تومان است.
چرا در ایران پررنگتر است؟
اگرچه سوگیری «ترس از دست دادن» (Loss Aversion) پدیدهای جهانی است، اما در بستر فرهنگی ایران ابعاد خاصی پیدا میکند. در جامعهٔ ما مفاهیمی مانند آبرو، قضاوت اجتماعی و ترس از متهمشدن به اشتباه اهمیت ویژهای دارند. بارها دیدهایم مدیرانی حاضر شدهاند امتیازهای کلان را واگذار کنند فقط برای اینکه توافق قبلیشان زیر سؤال نرود؛ یا کارآفرینانی که در مذاکره با سرمایهگذار، بهجای بررسی عقلانی شرایط، تنها با این منطق که «اگر این فرصت را از دست بدهیم شاید هیچوقت تکرار نشود» به توافقی تن دادهاند که بعدها بخش بزرگی از استقلالشان را بلعیده است.
این رفتار بیش از آنکه اقتصادی یا منطقی باشد، ریشه در نگرانی از قضاوت دیگران دارد. در فرهنگی که «باختن» برابر با «بیکفایتی» تعبیر میشود، افراد ترجیح میدهند حتی با یک توافق بد بمانند تا اینکه شجاعانه از میز مذاکره بلند شوند.
مثال عینی
در یکی از مذاکرات تجاری، طرف خارجی پس از توافق اولیه، بندی جدید به قرارداد افزود که هزینههای پنهان زیادی داشت. مدیر ایرانی حاضر در جلسه، بهجای متوقفکردن مذاکره یا بازنگری در توافق، تنها گفت: «حالا که اینقدر وقت گذاشتیم، نمیشود کار را نیمهکاره رها کرد.» همین جمله کافی بود تا مسیر از یک قرارداد متوازن به توافقی پرریسک تغییر کند.
اینجا ترس از دست دادن زمان و انرژی گذشته، تمام عقلانیتِ لحظهٔ حال را نابود کرد. این همان چیزی است که اقتصاددانان «هزینهٔ هدررفته» (Sunk Cost Fallacy) مینامند؛ دام ذهنیای که باعث میشود به خاطر سرمایهگذاری گذشته، تصمیم نادرستِ فعلی را توجیه کنیم.
دامهای روانی مرتبط
- چسبندگی به توافق اولیه: وقتی طرفین روی بخشی از قرارداد به توافق میرسند، جداشدن از آن بسیار سختتر میشود.
- توهم نقطهٔ بیبازگشت: افراد تصور میکنند اگر توافق شکست بخورد، همهچیز از بین رفته است؛ درحالیکه همیشه فرصتهای دیگری وجود دارد.
- ترس از قضاوت جمعی: در محیطهای سازمانی، مدیران گاه بیش از آنکه نگران نتیجهٔ واقعی باشند، از نگاه هیئتمدیره یا همکاران میترسند.
راهکارهای عملی برای مهار «ترس از دست دادن»
- شناخت دام ذهنی: اولین قدم، آگاهی است. دانستن اینکه ذهن ما بهطور طبیعی ضرر را بزرگنمایی میکند، به مذاکرهکننده کمک میکند واکنشهای خود را بازبینی کند.
- مکث و فاصلهگذاری: تصمیمهای فوری در لحظهٔ فشار معمولاً هزینهسازند. ایجاد یک مکث کوتاه، درخواست زمان یا حتی تعویق جلسه، به مذاکرهکننده امکان میدهد عقلانیت را بازگرداند.
- بازتعریف صحنهٔ مذاکره: هر توافق را نه بهعنوان چیزی که «مبادا از دست برود»، بلکه بهعنوان فرصتی برای خلق ارزش ببینیم. این تغییر زاویهٔ دید، فشار روانی را کاهش میدهد.
- تعیین خطوط قرمز از ابتدا: تجربه در ایران نشان داده که اگر مرزها و چارچوبها از ابتدا شفاف بیان شوند، جایی برای بازیهای روانی و خواستههای ناگهانی باقی نمیماند. تعیین سقف و کف توافق، راه را بر امتیازگیریهای احساسی میبندد.
- تمرکز بر تصویر کلان: بهجای تمرکز بر جزئیاتِ کوچکِ در معرض خطر، باید همواره هدف نهایی مذاکره در ذهن باشد. این تمرکز از گرفتارشدن در دام «از دست ندادن» جلوگیری میکند.
جمعبندی
ترس از دست دادن نیرویی جهانی است، اما در فرهنگ ما گاهی دوچندان میشود؛ چون بیش از نتیجهٔ واقعی، نگران قضاوت دیگرانیم. مذاکرهکنندهای که بتواند این ترس را مهار کند، نهتنها دستاوردهایش را حفظ میکند بلکه آیندهای مطمئنتر برای خود و سازمانش میسازد. قدرت واقعی مذاکره نه در چسبیدن به داشتههای گذشته، بلکه در شجاعتِ رهاکردن و خلقِ فرصتهای تازه است.
منابع
- Kahneman, D., & Tversky, A. (1979). Prospect Theory: An Analysis of Decision under Risk. Econometrica, 47(2), 263–291.
- Chou, Y.-K. (2015). Actionable Gamification: Beyond Points, Badges, and Leaderboards. Octalysis Media.




